آغاز گلابتون…

آغاز گلابتون…

«خانه‌ای در همین حوالی به فروش می‌رسد؛ برای هماهنگی بیشتر با شماره… تماس بگیرید»
با کمی تغییر، چنین جمله ای، بر دیواری نقش بسته بود.
خانه‌ای کاهگلی، در بافت قدیم یزد، صدایم می‌زد…
رفتم و دیدمش… دست نخورده بود… نه دیواری آجری شده بود، نه در و پنجره ای فلزی…
همانطور که بود رها شده بود…
فقط سقف مطبخ فرو ریخته بود…
و الباقی، پا برجا… تن به خورشید داده بود.
رفتم و خانه‌های دیگری هم دیدم…
اما گلابتون جانم بود که صدایم می‌زد…
با همان دیوارهای ساده و بی‌ریا

4 thoughts on “آغاز گلابتون…

  • May 22, 2021 at 12:11 am
    Permalink

    چه خوب که صدایت زد
    خوبتر آنکه شنیدی

    • May 25, 2021 at 9:04 pm
      Permalink

      چه خوب که ترانه گلابتون هستید

  • May 22, 2021 at 9:29 am
    Permalink

    مرسی از تو و آفتاب که به این خونه تابیدین

    • May 23, 2021 at 5:57 am
      Permalink

      سپاس از شما و توصیف دلنشینتون 🙏🌷

Leave a Reply

en_US