از قصه تا همراهی…

به خوشدلی و همراهی قدم به خانه گلابتون گذاشته‌اید…

و به‌قدر صبر و مهرتان برایتان قصه‌های خانه را بازگو می‌کنم…

از این که چگونه گلابتون قدم به دل‌های ما گذاشت و حالا کجای قصه‌ایم…

قصه من و گلابتون از همان روزهای ناآرام تابستان ۹۷ شروع شد… که تب اقتصاد تند شده بود و قیمت دلار و طلا و ملک هر روز کمی بیشتر سقف آسمان را می‌دید… روزهای سخت «چه کنم» برای همه ما… روزهایی که انگار پای بر آتش داشتیم و یارای پریدن نبود…

دیگر به زندگی در سفر فکر می‌کردم… به رها کردن کار و جدا شدن از دلبستگی‌های روزمره…

و درست در همان روزها… ندای گلابتون از میان کلام شیرین دوستی قدیمی به من رسید… در قالب پیشنهاد تبدیل سرمایه‌ام به کالایی ارزشمند…

و درست بود… هیاهوی زندگی مرا از خواسته‌ها و آرمان‌هایم دور کرده بود… خواسته‌ای چون داشتن خانه‌ای کاهگلی… و آرمانی چون به یادگار گذاشتن اثری ماندگار از خودم…

راهی یزد شدم… شهر جهانی خشت و گل… آنجا که هنوز زندگی را در جریان دارد…

در جستجوی کوتاهی، گلابتون را دیدم و خواستمش… خانه‌ای با نمای قاجاری و با اصالت پیش از آن… با وجود آنکه سالها رها شده بود سلامت بود و سرپا… فقط کمی تخریب شده بود… پس کمر همت به مرمتش بستم… آن‌هم به همان شیوه معماری پیشینیان و پدران خانه… با پاسداری اصالت و حفاظت محوری… سخت و زمان‌بر و پرهزینه می‌نمود… اما برجای گذاشتن اثر ماندگار به رنج و سختی‌اش می‌ارزد…

کمی دیرتر متوجه شدم که خانه‌ای که خریده‌ام حیاط باغ انار نام داشته و قسمتی از یک مجموعه بسیار قدیمی با چهار حیاط بوده است… که پس از فوت صاحب خانه بین فرزندان تقسیم شده است و حالا به دلیل نگهداری ناکافی در شرف تخریب است… پس ایده احیا و بازگرداندن مجموعه به همان شکل دیرینش ذهنم را درگیر خود کرد… راهی طولانی و پر پیچ و خم در پیش بود… پیدا کردن همه وارثین و متقاعد کردنشان برای فروش خانه‌ها…

هدف احیای مجموعه قدیمی را چون چراغی روشن بر بالای ذهنم گذاشتم و منتظر زمان مناسبش شدم… و به هدف کوچکتر و دست یافتنی‌تر پرداختم… مرمت و احیای حیاط باغ انار…

از همان آغاز با نام گلابتون مطالعاتش شروع شد… و مجوز مرمت و احیای خانه از اداره کل میراث فرهنگی یزد دریافت شد…

مرمت خانه به دست استادکاران و معماران با تجربه و با نظارت مهندسان و متخصصان مرمت بناهای تاریخی آغاز شد… با خشت و گل و با پیروی از معماری موجود در خانه… می‌خواستم خانه همانگونه شود که بوده است… از بقایای درها و آجرفرش‌ها و کاهگل‌ها الهام گرفتیم و ادامه دادیم… گویی که معماران خانه از صدها سال پیش پیامشان را برایمان می‌فرستادند…

در مدت هشت ماهی که مشغول مرمت حیاط باغ انار بودیم رایزنی با همسایگان و مالکین سه حیاط دیگر که قبلا بخشی از مجموعه خانه‌های آقای سلیمانشاهی (مالک اصلی خانه در دوره قاجار) بودند به موفقیت در خرید خانه‌ها منجر شد… گویی که دل نگرانی بزرگی از امکان فروریختن این خانه‌ها به آرامش تبدیل شد… آرامشی که بار مسئولیت بزرگتری به همراه داشت…

دیگر هدف پایان مرمت یک خانه و لذت بردن از اقامت در آن نبود… باید به سرعت سقف‌های ریخته را می‌ساختیم و بام‌ها و دیوارهای درخطر فروریختن خانه های جدید را تا قبل از بارندگی‌های پاییز و زمستان سال بعد مرمت می‌کردیم…

مدیریت مالی و برنامه‌ریزی کاری استادکارها منجر به آن شد که کارهای پایانی مرمت خانه اول را _که حالا به زیبایی خود می بالید و ما از استحکامش خیالمان راحت بود_ به کمی دیرتر موکول کنیم و سال دوم مرمت را مشغول سقف‌های حیاط نارنجستان و مجموعه خدماتی خانه شویم…

حال حیاط سوم که قدیمی‌ترین بخش خانه در آن جای دارد و حیاط اصلی صدایش می کرده‌اند خوب است… تنها نیاز دارد که در و پنجره‌هایش که در دوره پهلوی تغییر کرده‌اند به حال اول برگردند… دوباره پنج‌دری شوند…

و تنها نگرانی این روزهایمان حیاط آخر است… حیاط کوچک… دردانه خانه… این طفلک تنها را پیش از ما به پایش آب بسته بودند… بلکه خراب شود و به پارکینگ تبدیلش کنند… موفق هم شده بودند… تالار و اتاق سه دریش به کل ویران شده بود… سال گذشته چند ماه از وقتمان را برای خالی کردن کوهی از نخاله‌هایی که از بیش از بیست سال پیش در آن ریخته بودند هزینه کردیم و پی‌های موجود را استحکام بخشیدیم… و حالا منتظر ادامه مرمتش هستیم…

نتیجه تلاش ما برای مرمت خانه گلابتون در کمتر از سه سال گذشته اززمان آغاز به کار… پایان مرمت و احیای خانه باغ انار… پایان استحکام بخشی و مرمت خانه نارنجستان و استحکام بخشی حیاط کوچک بوده است… خوشحالم که می‌توانیم در حیاط باغ انار زندگی را به جریان اندازیم و نسخه‌های اصیل فرهنگ ایرانی را با شما بازخوانی کنیم…

و البته… هنوز راه زیادی تا پایان قطعی کار مانده است و ما بر آنیم تا در زیبایی این مسیر همراهی شما را به آغوش بکشیم…

اگر شما هم دوست دارید در میانه راه زندگی گامی ماندگار بردارید…

یا دستی برای کمک به مرمت بناهای تاریخی بلند کنید…

دست شما را به گرمی خواهیم فشرد…

و به شکرانه همراهیتان… نام شما را بر کاشی نقش می‌زنیم و بر دیوار خانه به یادگار… ماندگار می‌کنیم…

کاشی رنگ دارد… زنده است و جاودان می‌ماند… نسل‌ها از پی هم می‌گذرند و بر لعاب کاشی… نام‌ها در یادها همراه می‌شوند…

همین حالا برای نگارش نامتان بر کاشی دست و آستینی بالا بزنید… به هر قدر که دلتان می‌کشد…

لطفا کلیه فیلدها را به صورت کامل پر کنید.

ریال